آل حسنویه
شناسنامه خاندان | |
---|---|
زمانه | قرن چهارم و پنجم هجری قمری |
بنیانگذار | حسنویه، فرزند حسین برزکانی |
وجه نامگذاری | انتسابشان به حسنویه |
مکان استقرار | |
مکان استقرار | کردستان، لرستان و خوزستانِ ایران |
حکومت | |
شروع حکومت | نیمه دوم قرن چهارم هجری قمری |
پایان حکومت | نیمه اول قرن پنجم هجری قمری |
حاکمان | حسنویه بن حسین کردی برزکانی، بدر بن حسنویه، هلال بن بدر، بدر بن طاهر و... . |
افراد سرشناس |
آلِ حَسْنَوَیهْ، یا حَسْنویه، خاندانی شیعه مذهب از کردهای بَرْزَکانی ایران که حدود نیمه دوم قرن چهارم هجری به مدت ۶۰ سال در دوره پریشانی خلافت عباسی در ایران بر قسمتهایی از کردستان، لرستان و خوزستان فرمان راندند.
سابقه تاریخی
دوره پریشانی خلافت عباسی در ایران (قرن ۳-۵ق/۹-۱۱م) مجالی برای پیدایش امارتهای ایرانی پیش آورد. از جمله آنها، دیلمیان، کردها و لرها در شمال و غرب ایران بودند، مورخان قدیم همچون مسعودی تیرههای کرد ایران از جمله برزکانی، شاذنجان (شادگانی) و جورقان (گورانی) را یاد کردهاند. از تیره کردهای برزکانی (یا بَرزینی) هم بهسان تیره مروانی (نیاکان ایوبیان) امیرانی پدید آمدند که در قرن ۷ق/۱۰م قدرت یافتند.
قدرت گرفتن حسنویه
حسنویه فرزند حسین برزکانی رئیس آن تیره، بخشی مهم از کردستان ایران، شامل دینوَر، نهاوند، شاپور خواست، یزدگرد و اسدآباد همدان را به تدریج تصرف کرد (ح ۳۴۸ق/۹۵۹م) و قلعه سَرْماج را نزدیک بیستون بر فراز کوهی بنا کرد و تختگاه خود ساخت. نفوذ و اقتدار این خاندان تا حدود خوزستان و آذربایجان رسید و حکمرانی آنان بیش از ۶۰ سال به طول انجامید.
فرمانروایان
حَسْنَوَیهِ بن حسین کردی، بَدْر بن حسنویه و هلال بن بدر، ۳ تن از خاندان حسنویه بودند که به حکومت رسیدند.
حَسْنَوَیهِ بن حسین
امیر حَسْنَوَیهِ بن حسین کردی برزکانی (۳۴۸-۳۶۹ق/۹۵۹-۹۷۹م)، سر سلسله این خاندان که رسماً ۲۰ سال بر کردستان فرمان راند. پیشتر، داییهای او وَنْداد و غانِم، پسران احمد عیشانی (یا عیسانی، تیرهای دیگر از کردها) در نواحی مذکور نزدیک به ۵۰ سال نفوذ و چیرگی داشتند تا آنکه هر دو در سالهای ۳۴۹-۳۵۰ق/۹۶۰-۹۶۱م درگذشتند و حسنویه بر همه املاک و اقطاعات ایشان تملّک یافت و کار وی بالا گرفت و فرمان او بر شهرهای مهم کردستان و جبال تا حدود خوزستان نافذ گردید.
همکاری با دیلمیان
رکن الدوله دیلمی (۳۲۸-۳۶۷ق/۹۴۰-۹۷۸م) به سبب آنکه وی دیلمیان را در پیکار با سامانیان یاری میکرد، نسبت به اعمالش چشمپوشی داشت، اما هنگامی که حسنویه با سَهْلانبنمُسافِر کارگزار آل بویه بر سر تصرّف جبال اختلاف پیدا کرد و او را گرفتار ساخت، رکنالدوله ناگزیر وزیر خود ابوالفضلبنعمید را با سپاه بدان سوی فرستاد. اما آن وزیر در همدان مرد (۳۵۹ق/۹۰م) و پسرش ابوالفتحبنعمید در برابر ۰۰۰‘۵۰ دینار و تعداد بسیاری چهارپا و هدایای دیگر که بهای مجموع آنها به ۰۰۰‘۱۰۰ دینار میرسید، با حسنویه صلح کرد و کار جمعآوری مالیات را به وی واگذاشت و نوعی استقلال مالی به او داد (۳۶۰ق/۹۷۱م).
درگذشت
عضدالدوله دیلمی پسر رکنالدوله (۳۳۸-۳۷۲ق/۹۴۹-۹۸۲م) در برخورد با کردها سختگیر بود. وی پس از چیرگی بر پسرعموی خود عزّالدوله بختیار، و نیز پس از پیروزی بر حمدانیان و کردستان عراق (۳۶۸ق/۹۷۹م)، به تسخیر جبال ایران عزم کرد. حسنویه طبیعتاً میبایست از دیلمیان جبال و از آن جمله بختیار جانبداری کند، اما با زیرکی خاصی از دخالت مستقیم خودداری ورزید. در همان زمان، حسنویه در یکشنبه ۳ ربیع الاول ۳۶۹ق/۲۸ سپتامبر ۹۷۹م در قلعه سرماج درگذشت.
خصوصیات
وی امیری شکوهمند و نیک خوی و سیاستمدار بود و همراهان خود را از دستبرد به اموال مردم باز میداشت. او اثاری از خود بر جای نهاد که از آن جمله مسجد جامع دینور بود.
فرزندان
او ۷ فرزند داشت به نامهای ابوالعلاء، عبدالرزاق، ابوالنجم بدر، عاصم، ابوعدنان، بختیار و عبدالملک، از ایشان برخی به عضدالدوله روی آوردند و برخی به برداردش فخرالدوله دیلمی حکمران جبال روی نهادند اما از آن میان تنها ابوالنجم پدر فرجامی نیک یافت.
بَدْر بن حسنویه
چون عضدالدوله و مؤیدالدوله درگذشتند (۳۷۲۰۳۸۳ق/۹۸۲-۹۹۳م)، فخرالدوله پادشاهی یافت و دوستی و همدستی وی با پدر که یگانه وارث پدری بود، تا به آخر پایید. بدر با کاردانی تمام فرمانروایی خود را در میان نیروهای متخالف دیلمی عراق و ایران مستقر ساخت، چندان که از همه سویخواهان اتحاد با او میبودند، یا به دربار وی پناه میبردند.
نبرد با شرف الدوله
در ۳۷۶ق/۹۸۶م شرفالدوله پسر عضدالدوله که عراق را تسخیر کرده بود، قَراتَکینِ جَهْشَیاری را برای سرکوبی بدر حسنویه اعزام کرد. در آن پیکار، جهشیاری شکستی فاحش یافت و گریخت و بدر بر سراسر جبال ایران چیره گشت.
پیوند با آل بویه
با درگذشت شرفالدوله (۳۷۹ق/۹۸۹م) و آغاز امارت برادر کوچکش بهاءالدوله پسر عضدالدوله (۳۷۹-۴۰۳ق/۹۸۹-۱۰۱۲م) فخرالدوله به تحریک وزیر خود صاحب بن عبّاد (د ۳۸۵ق/۹۹۵م) با خیال تسخیر عراق، روی به خوزستان نهاد و در این سفر بدر حسنویه همراه او بود. گرچه این لشکرکشی کامیابی نداشت، اما موجب برخی پیوندهای خانوادگی میان آل بویه و خاندان حسنویه شد. در ۳۸۷ق/۹۹۷م فخرالدوله دیلمی درگذشت و کشور او میان دو فرزند خردسالش مجدالدوله (۳۸۷-۴۲۰ق/۹۹۷-۱۰۲۹م)، (ری و پیرامون آن) و شمسالدوله (۳۸۷-۴۱۲ق/۹۹۷-۱۰۲۱م)، همدان تا کرمانشاه) تقسیم شد. مادر ایشان سیده شیرین اُمُّالملوک (د ۴۱۹ق/۱۰۲۸م)دختر سپهبد شَرْوین بن مرزبان طبرستانی نیابت پادشاهی آنان را یافت.
کاردانی بدر
کار بدر در این سالها بیش از پیش بالا گرفت. بهاءالدوله در تسخیر خوزستان و فارس از وی یاری خواست (۳۸۸ق/۹۹۸م) و در این سال از سوی خلیفه برای وی درفش امارت بسته شد و لقب «ناصرالدّین والدّوله» بدو اعطا گردید. امیران و وزیران گریخته از دربارها به نزد او پناه میبردند و یاری میجستند. در عین حال عقل معاش بدر حسنویه کم از سیاست دانی او نبود. او تجارت فرآوردههای حوزه حکمرانی خود را با تأسیس فروشگاهی در همدان به امارت و اقطاع داری خود افزود.
قلمرو حکومت
قلمرو بدر حسنویه در اوج قدرت او، شاپور خواست، دینور، نهاوند، اسداباد، بروجرد، چندین شهر و قریه در استان اهواز، و گاهی هم قَرْمیسین و حُلْوان و شَهْرِزور را شامل میشد.
هلال بن بدر
هلالبنبدر ابوالبدر ملقّبالمعالی (۴۰۰-۴۰۵ق/۱۰۱۰-۱۰۱۴م)، بدر حسنویه به فرزند خود هلال که مادرش از تیره شادیگان بود و به دور از او به بار آمد، علاقهای نداشت و تنها فرزند دیگرش «ابوعیسی» را دوست میداشت که هیچ خبری از او دانسته نیست.
جنگ هلال با بدر
کشمکش آن دو وقتی بالا گرفت که هلال برخلاف امر پدر به شهر زور تاخت و آنجا را از همدست پدر خود ابنقاضی گرفت پسر گردید و به خواست خود در قلعه درازینه اقامت گزید (۴۰۰ق/۱۰۱۰م). بدر از آنجا به تحریک امیران اطراف بر ضد هلال برخاست و حتی از بهاءالدوله یاری خواست و نیز کردهای گورانی را بر ضد برزکانیها برانگیخت.
از سوی بغداد فخرالملکابوغالبِ وزیر و از سوی شمسالدوله همدانی، ابوبکر رافع به یاری بدر شتافتند. نخست، هلال سپاهیان جبال و دیلمیان را در نهاوند شکست داد و کشتاری سخت به راهانداخت که طی آن ۹۰ امیر کشته شدند، اما وی در مقابله با لشکریان عراق شکست خورد و خود اسیر گردید و در بغداد به زندان افتاد.
طاهر بن هلال
سرگذشت
پس از آن، طاهربنهلال به طلب امارت موروث برخاست، شمسالدوله او را اسیر کرد و بر برخی از شهرهای خاندان حسنویه چیره گشت. سلطانالدولهبنبهاءالدوله که از این امر ناخرسند شده بود، هلالبنبدر را آزاد کرد و با لقب «قطبالمعالی» در رأس سپاهی از عراق به سوی جبال روانه کرد. جنگ آن دو گروه در نزدیکی همدان به اسارت هلال انجامید که پس از اندکی به کین خونهای ریخته، کشته شد (۴۰۵ق/۱۰۱۴م).
کشته شدن
آنگاه بیشتر سرزمین خاندان حسنویه بهره شمسالدوله همدانی گردید و او قلاع و اموال ایشان را گرفت، اما وی در همین سال، طاهربنهلال را رها کرد و برخی از تیرههای کرد بر او گرد آمدند و او به جنگ با ابوالشّوک، پسر ابوالفتحبنعنّاز حاکم کرمانشاه و حلوان شتافت، و سرانجام به دست آنان کشته شد (۴۰۶ق/۱۰۱۵م).
فرزند
از وی فرزندی به نام بدربنطاهر به جای ماند که در ۴۳۸ق/۱۰۴۶م از سوی سلجوقیان به حکومت کرمانشاه و دینور رسید و گویا در ۴۳۹ق/۱۰۴۷م در قلعه سرماج درگذشت.
مدت فرمانروایی
آل حسنویه کمابیش، ۶۰ سال بر بخش هایی مهم از کردستان، لرستان و جبال عملاً فرمانروایی داشتند. با برافتادن آن امارت، تبارشان از میان نرفت زیرا تا دو سه دهه بازماندگان آن خاندان دست کم در ناحیهای محدود که مرکز آن همان قلعه سرماج بود حکومت کردند، اما قلمرو ایشان چند تکه شد:
- ناحیه غربی آن را عنّازیان متصرف شدند که در واقع جانشینان بلافصل ایشان بودند.
- ناحیه شرقی را آل بویه تصرف کردند که پس از ایشان همراه با ناحیه جنوبی یک چند بهره کاکویان گردید، تا انکه در نیمه قرن ۵ق/۱۱م همه آنها جزو قلمرو حکومت طغرل بک سلجوقی شد.
پانویس
منابع
- ابناثیر، الکامل، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م، ۸/۶۰۵-۶۰۶، ۶۷۱-۶۷۳، ۷۰۵-۷۰۶، ۷۰۸، ۹/۶، ۳۱، ۵۲-۵۳، ۶۴، ۱۴۱، ۱۴۴، ۱۵۱، ۱۷۸، ۱۹۲، ۱۹۷، ۲۰۳-۲۰۴، ۲۱۳، ۲۱۶، ۲۴۵-۲۴۸، ۲۵۰، ۲۶۱؛
- ابنخلدون، عبدالرحمن، العبر، دمشق ـ بیروت، ۱۹۵۶م، ۴/۴۴۵، ۴۵۴، ۵۱۲ به بعد.
- ابنفوطی، عبدالرزاقبناحمد، تلخیص مجمعالآداب، به کوشش مصطفی جواد، دمشق، وزارهالثقافه، ۱۹۶۲-۱۹۶۷م، ۴/۷۲۹-۷۳۰.
- ابودلف خزرجی، الرسالهالثانیه، عکسی، آستانقدس رضوی، پیوستالبلدان، نوشتة ابنفقیه همدانی، برگ ۱۹۰.
- ابودلف خزرجی، سفرنامه، به کوشش ولادیمر مینورسکی، ترجمة ابوالفضل طباطبائی، تهران، فرهنگ ایران زمین، ۱۳۴۲ش، صص ۶۴، ۱۲۶.
- ابوعلی مسکویه، احمدبنمحمد، تجاربالامم، به کوشش آمدروز، مصر، شرکهالتمدنالصناعیه، ۱۳۳۲-۱۳۳۷ق/۱۹۱۴-۱۹۱۶م، صص ۳۶۴، ۴۱۲-۴۱۶.
- اشپولر، برتولد، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمة جواد فلاطوری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹ش، صص ۱۷۹-۱۸۰، ۱۸۵، ۱۸۸.
- اقبال، عباس، تاریخ مفصل ایران، تهران، خیام، صص ۱۶۱-۱۸۵.
- بدلیسی، امیرشرف خان، شرفنامه تاریخ مفصل کردستان، به کوشش محمد عباسی، تهران، علمی، ۱۳۴۳ش، صص ۳۹-۴۱.
- دایرهالمعارف اسلام؛ زامباور، ادوارد ریتر، معجمالانساب والاسراتالحاکمه، قاهره، ادارهالثقافه، ۱۹۵۱م، صص ۳۲۱-۳۲۷.
- غفاری، احمد، تاریخ جهان آرا، تهران، حافظ، ۱۳۴۳ش، ص۱۶۸.
- لین پول، استانلی، طبقات سلاطین اسلام، ترجمة عباس اقبال، تهران، مهر، ۱۳۱۶ش، صص ۱۲۴-۱۲۸؛
- مجملالتواریخ والقصص، به کوشش ملکالشعرای بهار، تهران ۱۳۱۸ش، صص ۳۹۳-۴۰۱.
- مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۳۶-۳۹ش، ص۴۲۱.
- مسعودی، علیبنحسین، التنبیه والاشراف، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره، دارالصاوی.
- مسعودی، علیبنحسین، مروجالذهب، به کوشش محمد یحییالدین عبدالحمید، قاهره، المکتبهالتجاریه، ۱۳۷۷ق/۱۹۵۸م، ۲/۱۲۲-۱۲۳.
- منینی، احمد ابنعلی، الفتحالوهبیفیشرح تاریخالعتبی، بولاق، ۱۲۸۸ق، ۱/۳۹۱-۳۹۲.
- یاقوت حموی، ابوعبدالله، معجمالبلدان، به کوشش فردیناند ووستفلد، لایپزیک، ۱۸۶۶-۱۸۷۰م، ۳/۸۲.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: